مثل عسل

فکرهایی برای زندگی و مرگ شیرین

مثل عسل

فکرهایی برای زندگی و مرگ شیرین

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه صنعتی شریف» ثبت شده است

دکتری فلسفه علم و فناوری در دانشگاه شریف چگونه است؟

محمد نمازی | سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

درباره دوره دکتری فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف

. این دوره بر اساس دغدغه ­های آقای دکتر مهدی گلشنی، ریاست محترم گروه فلسفه علم در سال 1386 اولین بار برگزار شد و ما ورودی­های بهمن­ ماه 1389، دومین دوره دکتری فلسفه علم شریف را تجربه کردیم. دکتر گلشنی در ابتدای دوره، هدف این دوره را حل مسائل فلسفی علم و فناوری کشور بیان کردند. مطلبی که شنیدن آن هم، کسی را که با علم و فناوری در کشور ارتباط نزدیکی داشته باشد، خوشحال و سرشار از انرژی می­کند. اما به نظر می­رسد که مسائلی چند، مانع دستیابی دوره و موسس محترمش، به آن هدف والا بوده است؛ نخست اینکه، دانشجوی دکتری فلسفه علم، با مسائل فلسفی علم و فناوری در کشور، ارتباط نزدیکی نداشته و ندارد. من و بسیاری از هم­ گروهان، در دانشگاه با کتاب­ها و تئوری­ها سر و کار داشته­ ایم؛ آن هم کتاب­هایی درباره مسائل فلسفی علم و فناوری، به طور عمومی. دوره دکتری هم، برای حل این چالش، تد بیری نیندیشیده بود. اگر بنا بود که ورودی­های این دوره، به مسائل فلسفی علم و فناوری کشور بپردازند، لازم بود که با این مسائل آشنا شوند و کمینه یک واحد درسی درباره علم و فناوری در کشور و چالش­های فلسفی مرتبط با آن داشته باشند. اما با اینکه آن هدف بیان شده توسط دکتر گلشنی، نشان از بصیرت، هوشیاری و دغدغه متعالی ایشان در شناخت وضعیت علم و فناوری در کشور داشته است و همین که چنین هدفی توسط مدیر یک گروه فلسفی در کشور بیان می­شود، جای شعف دارد و قدرانی از گوینده آن را لازم می­دارد.  اما شاید بتوان گفت، مقدمات لازم برای رسیدن به آن هدف فراهم نشد. البته این نقیصه، نه متوجه ایشان، بلکه متوجه نظام آموزش عالی کشور است. نظامی که در بسیاری از موارد، تحقیق در آن بر اساس نیاز و برای حل مسائل واقعی کشور انجام نمی­شود. ما غرق در دروسی بودیم که هر یک در جای خود، ضروری و مفیدند، اما اینکه چگونه می­توانند ابزاری برای حل آن مسائل پیش­ گفته باشند، هیچ­گاه مورد بحث قرار نگرفت. معرفت شناسی، متافیزیک، فلسفه اسلامی، فلسفه علم، فلسفه تکنولوژی و فلسفه علوم اجتماعی؛ همگی موضوعاتی مهم و قابل استفاده ­اند، اما باید پرسید که این دروس و مباحث، چگونه می­ توانند ابزاری برای حل مسائل فلسفی علم و فناوری در کشور باشند. قطعا این سخن بدین معنا نیست که دانشجو باید منتظر لقمه ­ای آماده بوده و کاملا چشم به دهان استاد داشته باشد، بلکه سخن از فراهم نبود بستر لازم برای رسیدن به هدفی والاست. دوم اینکه، روش مناسبی برای انتخاب مساله یا موضوع رساله دکتری در نظر گرفته نشده بود. به نظر می­رسد که هدف اصلی دوره دکتری، پاسخ یک مساله اصیل علمی و حل نیازی از نیاز­های علمی کشور از این طریق است. بنابراین انتظار می­رود که کار تعیین موضوع رساله دکتری دانشجو، نه فقط بر اساس داوری و حک و اصلاح پسینی، بلکه به وسیله پیشنهاد­هایی جهت­ دهنده و الهام بخش انجام شود. آن­گونه که در نظام علمی بسیاری از دانشگاه­های غربی شاهدیم که استاد از برنام ه­ای پژوهشی برخوردار است و در آن سعی می­کند، به مساله­ای از مسائل عملی یا نظری پاسخ گوید. استاد بر اساس همین برنامه پژوهشی است که دانشجو می­گزیند و موضوع رساله تعریف می­کند. اما متاسفانه چنین روشی، حداقل در ارتباط با مسائل فلسفی علم و فناوری کشور، به نحوی شکل نگرفته است که بتواند جهت ­دهنده محقق باشد. بنابراین همان­طور که رساله ­های قبلی، بر اساس علاقه و دغدغه شخصی استاد یا دانشجو تعریف شده، موضوعات بعدی نیز به همین منوال پیش خواهند رفت. باز هم باید اشاره کنم که قطعا نمی­توان منکر وجود اساتیدی با برنامه ­های پژوهشی برای پاسخ به مسائل کشور شده یا تلاش اساتید و دانشجویان در تحقیق را نادیده گرفت، بلکه سخن از یک روال و نظام است که بدون اصلاح آن،  پیشرفت علمی کشور چه در علوم فنی و چه درعلوم انسانی، با مشکلات عدیده­ای روبرو خواهد شد.[1]

درنهایت، مساله همزمانی تحصیل و تامین معاش را نمی­توان در عدم توفیق نظام آموزش عالی در حل مسائل واقعی کشور با تحقیقات عالی­ترین سطح تحصیلات دانشگاهی کشور بی­تاثیر دانست. در واقع در این مساله، تناقضی وجود دارد و جالب است که نظام آموزش عالی، چشم بر آن بسته است. بر طبق آئین نامه آموزشی دوره دکتر دانشگاه صنعتی شریف، دانشجو باید به طور تمام­وقت در این دوره فعالیت داشته باشد.( آئین نامه، ص 11) از طرفی، دانشجوی دکتری در سنی است که در شرایط عادی، باید ازدواج کرده و فرزند داشته باشد. از طرف دیگر، دانشگاه یا وزارت علوم، کمکی مالی برای دانشجو دراین دوره، مگر کمک مالی اندکی که شاید برای گذران زندگی چند ماه کافی باشد، آن هم با شرط و شروط فراوان، در نظر نگرفته است. حال این سئوال پیش می­آید که دانشجوی دکتری چطور باید به طور تمام وقت مشغول تحقیق باشد و زندگی خود و خانواده­اش را نیز تامین کند؟ خوب پاسخ این سئوال از چند حالت خارج نیست؛ یا دانشجوی دکتری باید تشکیل خانواده را به بعد از دفاع از رساله دکتری موکول کند! یا همچنان از جیب پدر ارتزاق کند! یا کار کند و تحصیلش تمام وقت نباشد. دو شکل اول، عاقلانه و مطابق با شرع به نظر نمی­رسد. پس می­ماند، کار به همراه انجام تحقیقی که قرار است طبق آئین نامه آموزشی دانشگاه، در رفع نیاز­های کشور و گسترش مرز­های دانش در رشته تخصصی خود موثر بوده و به تازه­هایی در جهان علم و فناوری دست یابد!( آئین نامه، 6) اما واقعا به نظر نمی­رسد که بتوان کار جدی و متمرکز علمی را با کار دیگری برای تامین معاش در کنار هم و با حفظ کیفیت جمع کرد. بنا بر آنچه گفته شد، نمی­توان انتظار داشت که خروجی این دوره بتواند برآورنده هدفی باشد که دوره برای آن تشکیل شده است.

گروه فلسفه علم دانشگاه شریف



[1]  با توجه به حدود ده سال فعالیت  در ستاد نانو و ارتباط نزدیک با بسیاری از اساتید و دانشجویان رشته­های علوم پایه و مهندسی، می­توانم بگویم که مساله نبود برنامه پژوهشی و انجام تحقیقات مورد موردی  و انجام تحقیق­های تکراری، از مسائل حوزه علوم و فناوری نانو، به عنوان یک حوزه علمی پیشرو در کشور نیز هست. 

  • محمد نمازی

فرصت در انسخده

محمد نمازی | يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ب.ظ | ۱ نظر

تأملی درباره فرصت
دکتری خواندن در ایران، داستان جالبی است. همراه شیرینی­ها و تلخی­هایی خاص. دانشجوی دکتری، طبق آئین­نامه­ها، باید تمام‌وقتش را در دانشگاه و برای تحقیق صرف کند. درعین‌حال، دانشجوی دکتری، پانزده‌ساله نیست! بلکه در حالت عادی حداقل ۲۴ ساله است. یعنی یا باید تقوی‌پیشه کند و تجرد گزیند و داشتن مدرک دکتری را بر فرزند داشتن در جوانی ترجیح دهد و یا خرقه زهد بر تن کند و نان‌وآبی بنوشد و گلیمی بر زیر پا و تمام‌وقتش را برای تحقیق کردنی صرف کند که هیچ مزد و اجرتی برایش دریافت نخواهد کرد. در این حالت دوم، یا باید بر دامان پدر، چنگ بزند و یا باید با سیلی صورتش را سرخ کند! هم تحقیق کند، به‌طور تمام­وقت و هم کار کند، به‌طور تمام‌وقت یا پاره­وقت! مخلص کلام اینکه، داستان دکتری خواندن در دانشگاه­های ایران، حاوی یک تعارض درونی است که شاید برای پخته شدن یا دل­سوخته شدن دانشجو، اینگونه طراحی‌شده است. این بحث، خود به مجال­های مفصل و رساله­ها نیاز دارد و هدف نوشتار حاضر نیست، اما چندان بی ربط هم نیست. فرصت مطالعاتی، می­تواند مجالی برای تجربه تحقیق به‌عنوان شغل اصلی باشد. چند­ماه جدایی از فضای کار و زندگی پر­مشغله داخل کشور و پرداختن به یک موضوع تحقیقاتی به‌عنوان مشغله اصلی. هرچند که کمک‌هزینه فرصت هم، حاوی همان تعارض پیش­گفته هست و چنان طراحی‌شده است که کفاف هزینه­های یک دانشجوی تنها را به‌زور بدهد. خلاصه، فرصت مطالعاتی، واقعاً فرصت است و به همه هزینه­هایش می­ارزد.
انسخده کجای این دنیاست؟
کسی که در تهران زندگی می­کند، شنیدن نام انسخده برایش کمی غریب است. شهری در شرق هلند و چسبیده به آلمان که از قضای روزگار، دانشگاه تکنولوژی توئنته در آن تأسیس‌شده است. و از همان قضای روزگار، در این دانشگاه استادی بری[۱] نام هست ! که در برنامه تحقیقاتی­اش بر موضوع« ارزش و تکنولوژی» تمرکز دارد. من سال ۱۳۹۱۱، با خواند مقاله « فلسفه تکنولوژی بعد از چرخش تجربی» با فیلیپ بری و دغدغه­هایش در فلسفه تکنولوژی آشنا شدم. دغدغه عدم توجه به یک نظام ارزشی جامعه در فلسفه تکنولوژی معاصر، که در مقاله مذکور بیان شده بود، برای من آن‌قدر جالب بود که هم موضوع رساله­ام را تا حدود زیادی جهت­دهی کند و هم برای گذراندن فرصت مطالعاتی در کنار این استاد هلندی، مشتاقم کند. مردی بلند­قامت، صبور، ساده و متین که بسیار ساده می­نویسد، ساده حرف می­زند و منظم و شفاف فکر می­کند. از قضای روزگار، بری هم آن زمان درگیر انجام پروژه­ای برای اتحادیه اروپا بود که در بخشی از آن، به مقایسه نظام ارزشی فرهنگ­ها و کشور­های مختلف می­پرداخت. لذا برای او هم جذاب بود که یک دانشجوی دکتری ایرانی که سعی می­کند بر موضوع ارزش­ها­ی اسلامی و تکنولوژی تمرکز داشته باشد، همراه تیم تحقیقاتی او باشد. معمولاً اتفاقات آن­گونه که فکر نمی­کنیم، رخ می­دهد! کسی با این علائق، در دورترین نقطه هلند به مرکزش، باشد. اما این موضوع، گرچه در ابتدا برایم اتفاقی می­نمود، الآن اتفاق نیست. بلکه دانشگاه اصلی شهر انسخده، یعنی توئنته، که یکی از چهار دانشگاه صنعتی هلند است، برای ایجاد ترکیبی جدید و نشان دادن تجربه­ای موفق از ارتباط نزدیک علوم مهندسی و علوم اجتماعی و پیاده­سازی  تکنولوژی­های مدرن در یک جامعه نمونه، یعنی فضای زندگی[۲] دانشگاه ایجاد شده است. جایی به‌دوراز هیاهو و مسائل  اجتماعی مرکز کشور. در انسخده که سرشار از زیبایی­های طبیعی است، می­توان نمونه­ای از تعامل، انسان، تکنولوژی و طبیعت را هم در مقام تفکر و نظر و هم در مقام زندگی مشاهده کرد. جنگی که ما سال‌هاست در دانشگاه شریف به خاطر حضور گروه فلسفه علم و تا حدودی مدیریت، با آن مواجهیم که دانشگاه صنعتی که جای علوم انسانی نیست؛ آنجا به یک صلح بلکه یک رفاقت و همراهی تبدیل شده است. شعار دانشگاه یعنی« فناوری­های سطح بالا، در تعامل و تماس با انسان»[۳] هم ، چنان انتخاب شده است که این نزدیکی و همراهی را در مرکز توجه  دانشگاه نشان بدهد. دانشگاه قصد دارد تا متخصصانی برای حل مسائل آینده جهان، تربیت کند؛ لذا معتقد است که بدون توجه هم‌زمان به تکنولوژی­های مدرن به‌خصوص، بایو، نانو و آی­تی، و توجه به علوم اجتماعی و رفتاری همچون مدیریت، سیاست‌گذاری، فلسفه، روانشناسی، روش آموزشی و …؛ هدفش محقق نخواهد شد. دانشگاه پنج دانشکده دارد؛ دانشگاه علوم  اجتماعی، رفتاری و مدیریت ( BMS)، تکنولوژی مهندسی( CTW)، علوم کامپیوتر و ریاضی و مهندسی الکترونیک( EEMCS/EWI)، علم و تکنولوژی( TNW)، سامانه اطلاعات جغرافیایی و مطالعات زمین( ITC) و پنج مرکز تحقیقاتی؛ MESA+: موسسه نانو­تکنولوژی، موسسه تکنولوژی بیودارو و داروی تکنیکی[۴]، موسسه تحقیقات  ICT در کانتکست، موسسه مطالعات حکومت­داری و نوآوری، موسسه علم اطلاعات جغرافیایی و مطالعات زمین و برنامه­ریزی برای مهندسی علم­محور [۵]. دانشگاه توئنته، به‌شدت بر فضای دانشگاهی[۶] خاصش تأکید دارد که به نظر می­رسد به  همان تلاش برای تبدیل به نمونه­ای از زندگی بر پایه تکنولوژی مدرن در تعامل با طبیعت بازمی­گردد.
مردان بی­ادعا!
ما معمولاً ادعا زیاد داریم. ادعاهای بزرگ از زبان و رفتار مدیران کشور گرفته تا اساتید دانشگاه و مردم، دیده و شنیده می­شود. معمولاً اساتید علوم انسانی به‌واسطه کلی و بزرگ بودن، موضوعاتی که با آن‌ها سروکار دارند، ادعاهای بزرگ­تری دارند. که مثلاً ما فلان مدل را داریم، یا بهمان نظریه را تولید کرده­ایم و امثال این‌ها. خب به‌واسطه برخورداری از منابع دینی بی­نظیر و فرهنگی غنی، حرف­های بزرگ زدن تا حدودی هم مورد انتظار است؛ اما متأسفانه معمولاً ادعاست. در گروه فلسفه علم، تکنولوژی و جامعه دانشگاه توئنته، چند نفر از بهترین اساتید حوزه فلسفه تکنولوژی حال حاضر دنیا حاضرند؛ اما در قول و عمل این اساتید، حرف­های بزرگ یا گردنکشی و احساس حاکمیت بر دانشجو و مردم، به‌هیچ‌وجه دیده نمی­شود. فرصت مطالعاتی، اگر قرار باشد چند درس به من آموخته باشد، در کنار ترکیب ویژه دانشگاه که در بالا به آن اشاره کردم، روش علمی و منش اساتید، یکی دیگر از آن‌هاست. گروه فلسفه دانشگاه توئنته، جلسات متعددی داشت که دو­تایش که من در آن‌ها شرکت می­کردم، نشان­دهنده همین منش و روش بود. اولی جلسه گروه فلسفه که اساتید و دانشجویان دکتری، می­نشستند و هر کس سه دقیقه از کار­های علمی و غیرعلمی، ماه قبلش می­گفت و جای کسی در جلسه از پیش تعیین‌شده نبود که مثلاً آقای فربیک[۷] که آن زمان مدیر گروه بود، باید بالا  بنشیند، یا دانشجو باید پایین بنشیند و این حرف­ها. و البته اساسی­تر اینکه، دانشجوی دکتری آدم حساب شده بود ! و در جلسه ماهانه گروه، بازی داده می­شد ! دومی ،جلسه همکاران فیلیپ بری بود که حول موضوع ارزش­ها و تکنولوژی کار می­کردند. بری، استاد تمام بود و چند استادیار، دانشجوی دکتری و دانشجوی ارشد، عضو تیم تحقیقاتی او به‌حساب می­آمدند که همه­شان بخشی از یک برنامه تحقیقاتی بزرگ را کامل می­کردند. در جلسه مذکور، همه این همکاران، حتی دانشجوی ارشد هم حضور داشت. کارکرد جلسه، نظر دادن درباره هر متنی بود که یکی از اعضا از بری گرفته تا دانشجوی ارشد، قصد داشت به‌عنوان مقاله، فصل کتاب یا… منتشر کند. همه باید متن را از قبل می­خواندند. متن در جلسه به‌طور صفحه به صفحه موردبررسی قرار می­گرفت و همه نظرشان را می­گفتند. صاحب متن، حتی اگر بری بود، نظرات را حتی اگر دانشجوی ارشد، بیان کرده بود، با دقت گوش می­کرد و اگر بقیه تائید می­کردند، متنش را اصلاح می­کرد. اما ما همچنان درگیر مسائل بسیار زشت و زننده استاد و دانشجویی هستیم. مثلاً خودم در همین دوره، از یکی از اساتید داخلی برای پیشبرد مباحثم با بری درباره ارزش و تکنولوژی سؤالاتی را پرسیدم که استاد عزیز جواب نداد. بعد­ها به کسی فرموده بود که فلانی می‌خواهد با استاد خارجی مقاله بدهد و سؤالاتش را از من پرسیده ! یا خودشان به من فرمودند که تو اگر تاکسی داشته باشی و دوستت آن را امانت از تو بخواهد به او می‌دهی؟ با توجه به اینکه تاکسی وسیله کار و امرارمعاش تو است؟ و خود استاد عزیز اضافه کرد که دانش من هم مانند همان تاکسی است که منطقی نیست در اختیار تو قرار بدهم.( این جمله آخری نقل به مضمون است). که می­توان برای این بیان استاد عزیزم، ساعت­ها حرف زد و بیشتر از آن گریست؛ که اینجا نه جای بیشتر حرف زدن است و نه جای گریستن. به‌راحتی می­توان فهمید که اشکال کار، به‌خصوص در علوم انسانی در کجاست، که این اشکال با همایش و کنگره و سمینار و … حل نمی­شود. استاد عزیزم به من فرمود که “آقای بری از خدایش هست که با من مقاله بدهد”؛  که گرچه این‌طور نیست، اما این‌طور هم نیست که اساتید ما به لحاظ علمی، خیلی چیزی از هلندی­ها کم داشته باشند، بلکه مشکل جایی دیگر است. فرصت به من فهماند که یکی از مسائل اساسی ما در علوم انسانی چیست و فکر می­کنم که بعید بود این فهم را بدون این فرصت کسب می­کردم.
گروه فلسفه علم، تکنولوژی و جامعه
گروه فلسفه، رویکردی کاملاً کاربردی دارد. این گروه قطعه­ای از جورچین دانشگاه است که در بالا به آن اشاره کردم. لذا هر سه گروه پژوهشی، یعنی اخلاق تکنولوژی، با مدیریت بری، فلسفه ارتباطات انسان- تکنولوژی با مدیریت فربیک و فلسفه علم در کاربرد با مدیریت خانم میک بون[۸]، سعی می­کنند کاملاً کاربردی باشند و مسئله­ای از مسائل جامعه انسانی را حل کنند. از دل این نگاه کاربردی است که جایی مانند آزمایشگاه طراحی[۹] شکل گرفته است. جایی که اساتید و دانشجویان  مهندسی و علوم اجتماعی، در کنار هم، سعی می­کنند که ابزار­های تکنیکی را با ملاحظات اجتماعی طراحی کنند. و این درس دیگری است که از فرصت آموخته­ام. ما سال‌هاست درگیر مباحث طولانی درباره امکان تولید علم دینی یا فناوری اسلامی و امثال این‌ها هستیم. با صرف هزینه و وقتی بسیار بالا. اما استاد و دانشجوی هلندی، با ذکر چند مثال، امکان جا­گیری ارزش در تکنولوژی را اثبات کرده و مشغول کار شده است. ما کاربرد را فراموش کرده­ایم یا فکر می­کنیم تا همه مسائل نظری، به‌غایت، حل نشود، راهی برای کاربرد وجود ندارد، درحالی‌که مهندس هلندی دارد بر اساس ارزش­های خودش ربات طراحی می­کند.
درس­های دوره ارشد هم به‌گونه‌ای طرح می­شود که وجه­ای کاربردی داشته باشد؛  فلسفه تکنولوژی، مطالعات علم و تکنولوژی، تئوری­ها و روش­های فلسفی، تکنو­لب( برای آشنایی دانشجویان با پیشرفت­های تکنولوژیک دانشگاه)، اخلاق تکنولوژی، فلسفه و تاریخ علم و تکنولوژی، انسان­شناسی فلسفی و تکنولوژی، جامعه، سیاست و تکنولوژی ، تکنولوژی و نظم اجتماعی.
ارزش­های اسلامی و تکنولوژی
آقای بری به‌شدت علاقه­مند بود تا با نظام ارزش­های اسلامی آشنا شود. اتحادیه اروپا در سندی ارزش­های اساسی و زیرمجموعه­هایش را تعیین کرده و بری این سند را به‌عنوان نمونه به من داد، تا چیز مشابهی به او ارائه کنم. اما متأسفانه ما نظام ارزش­های تدوین‌شده دقیقی نداریم! این درس دیگری بود که از فرصت آموختم بسیاری از چیز­هایی که بالقوه از آن‌ها برخورداریم، در مقام عمل وجود ندارند، زیرا درباره آن‌ها کار نشده است. این واقعیت دیگری است که می­توان درباره­اش گریست. که جای آن اینجا نیست. من سعی کردم تا نظام اولیه­ای از ارزش­های اسلامی، به‌طورکلی آماده و با آقای بری درباره آن بحث کنم. این کار را تا حدودی پیش بردیم. یکی از چالش­های اصلی ما در مباحث این بود که این ارزش­ها چگونه بر تکنولوژی تأثیر خواهند داشت. که برای حل این چالش، بحث ما به‌سوی نیاز­های انسان و تعریف زندگی خوب و رذایل و فضائل اخلاقی از دیدگاه اسلام رفت و مکتوباتی در این خصوص به آقای بری ارائه کرده و درباره آن‌ها بحث کردیم.
جلسات متعددی با اساتید گروه­های فلسفه و سیاست‌گذاری و مطالعات علم و فناوری داشتم. در اکثر جلسات، اساتید به‌شدت علاقه­مند به شناخت نظام ارزش­های اسلامی و تفاوت تکنولوژی در جامعه اسلامی و غرب بودند. همچنین برخی از ایشان به‌درستی تأکید داشتند که نخستین گام پس از فهم کلی ارزش­ها، تعریف آن‌ها درزمینهٔ مشخص و تبدیل آن‌ها به معیار­هایی برای طراحی است.
خاتمه
هدف از طرح مباحث بالا، نه تعریف از غیر و نه تضعیف و تحقیر خودمان بود، بلکه تذکراتی برای حرکت با دقت و انرژی بیشتر بود. یکی دیگر از برداشت­های مهم من از فرصت این بود که انرژی، دغدغه و علاقه­ای که در بین ما هست، به‌هیچ‌وجه “آنجا” یافت نمی­شود. اشتباه نشود؛درباره هوش حرف نمی­زنم، بلکه حرف از انگیزه و دغدغه است. ما داشته­های فوق­العاده­ای داریم که باید با فهم درست و روش درست، از آن‌ها استفاده کنیم. متأسفانه به نظام آموزشی و تحقیقی موجود و روش استاد- دانشجویی، رایج، حداقل در حوزه­ای که ما بر آن تمرکز داریم، چندان امیدی نیست. لذا نباید وقت و انرژی را هدر داد، بلکه باید تلاش کرد با حرکت­هایی متفاوت با نظام­های دانشگاهی موجود، کار­ها را پیش برد. به نظر من اندیشکده مهاجر یکی از این حرکت­هاست و امیدوارم به بیماری­های آن نظام مریض دچار نشود.
  
 
[۱] Philip Brey
[۲] campus
[۳] High tech, human touch
[۴] INSTITUTE FOR BIOMEDICAL TECHNOLOGY AND TECHNICAL  MEDICINE
[۵] PROGRAMME FOR SCIENCE BASED ENGINEERING
[۶] campus
[۷] Peter-poel verbeek
[۸] Mike boon

[۹] Design lab

  • محمد نمازی