فرصت در انسخده
تأملی درباره فرصت
دکتری خواندن در ایران، داستان جالبی است. همراه شیرینیها و تلخیهایی خاص. دانشجوی دکتری، طبق آئیننامهها، باید تماموقتش را در دانشگاه و برای تحقیق صرف کند. درعینحال، دانشجوی دکتری، پانزدهساله نیست! بلکه در حالت عادی حداقل ۲۴ ساله است. یعنی یا باید تقویپیشه کند و تجرد گزیند و داشتن مدرک دکتری را بر فرزند داشتن در جوانی ترجیح دهد و یا خرقه زهد بر تن کند و نانوآبی بنوشد و گلیمی بر زیر پا و تماموقتش را برای تحقیق کردنی صرف کند که هیچ مزد و اجرتی برایش دریافت نخواهد کرد. در این حالت دوم، یا باید بر دامان پدر، چنگ بزند و یا باید با سیلی صورتش را سرخ کند! هم تحقیق کند، بهطور تماموقت و هم کار کند، بهطور تماموقت یا پارهوقت! مخلص کلام اینکه، داستان دکتری خواندن در دانشگاههای ایران، حاوی یک تعارض درونی است که شاید برای پخته شدن یا دلسوخته شدن دانشجو، اینگونه طراحیشده است. این بحث، خود به مجالهای مفصل و رسالهها نیاز دارد و هدف نوشتار حاضر نیست، اما چندان بی ربط هم نیست. فرصت مطالعاتی، میتواند مجالی برای تجربه تحقیق بهعنوان شغل اصلی باشد. چندماه جدایی از فضای کار و زندگی پرمشغله داخل کشور و پرداختن به یک موضوع تحقیقاتی بهعنوان مشغله اصلی. هرچند که کمکهزینه فرصت هم، حاوی همان تعارض پیشگفته هست و چنان طراحیشده است که کفاف هزینههای یک دانشجوی تنها را بهزور بدهد. خلاصه، فرصت مطالعاتی، واقعاً فرصت است و به همه هزینههایش میارزد.
انسخده کجای این دنیاست؟
کسی که در تهران زندگی میکند، شنیدن نام انسخده برایش کمی غریب است. شهری در شرق هلند و چسبیده به آلمان که از قضای روزگار، دانشگاه تکنولوژی توئنته در آن تأسیسشده است. و از همان قضای روزگار، در این دانشگاه استادی بری[۱] نام هست ! که در برنامه تحقیقاتیاش بر موضوع« ارزش و تکنولوژی» تمرکز دارد. من سال ۱۳۹۱۱، با خواند مقاله « فلسفه تکنولوژی بعد از چرخش تجربی» با فیلیپ بری و دغدغههایش در فلسفه تکنولوژی آشنا شدم. دغدغه عدم توجه به یک نظام ارزشی جامعه در فلسفه تکنولوژی معاصر، که در مقاله مذکور بیان شده بود، برای من آنقدر جالب بود که هم موضوع رسالهام را تا حدود زیادی جهتدهی کند و هم برای گذراندن فرصت مطالعاتی در کنار این استاد هلندی، مشتاقم کند. مردی بلندقامت، صبور، ساده و متین که بسیار ساده مینویسد، ساده حرف میزند و منظم و شفاف فکر میکند. از قضای روزگار، بری هم آن زمان درگیر انجام پروژهای برای اتحادیه اروپا بود که در بخشی از آن، به مقایسه نظام ارزشی فرهنگها و کشورهای مختلف میپرداخت. لذا برای او هم جذاب بود که یک دانشجوی دکتری ایرانی که سعی میکند بر موضوع ارزشهای اسلامی و تکنولوژی تمرکز داشته باشد، همراه تیم تحقیقاتی او باشد. معمولاً اتفاقات آنگونه که فکر نمیکنیم، رخ میدهد! کسی با این علائق، در دورترین نقطه هلند به مرکزش، باشد. اما این موضوع، گرچه در ابتدا برایم اتفاقی مینمود، الآن اتفاق نیست. بلکه دانشگاه اصلی شهر انسخده، یعنی توئنته، که یکی از چهار دانشگاه صنعتی هلند است، برای ایجاد ترکیبی جدید و نشان دادن تجربهای موفق از ارتباط نزدیک علوم مهندسی و علوم اجتماعی و پیادهسازی تکنولوژیهای مدرن در یک جامعه نمونه، یعنی فضای زندگی[۲] دانشگاه ایجاد شده است. جایی بهدوراز هیاهو و مسائل اجتماعی مرکز کشور. در انسخده که سرشار از زیباییهای طبیعی است، میتوان نمونهای از تعامل، انسان، تکنولوژی و طبیعت را هم در مقام تفکر و نظر و هم در مقام زندگی مشاهده کرد. جنگی که ما سالهاست در دانشگاه شریف به خاطر حضور گروه فلسفه علم و تا حدودی مدیریت، با آن مواجهیم که دانشگاه صنعتی که جای علوم انسانی نیست؛ آنجا به یک صلح بلکه یک رفاقت و همراهی تبدیل شده است. شعار دانشگاه یعنی« فناوریهای سطح بالا، در تعامل و تماس با انسان»[۳] هم ، چنان انتخاب شده است که این نزدیکی و همراهی را در مرکز توجه دانشگاه نشان بدهد. دانشگاه قصد دارد تا متخصصانی برای حل مسائل آینده جهان، تربیت کند؛ لذا معتقد است که بدون توجه همزمان به تکنولوژیهای مدرن بهخصوص، بایو، نانو و آیتی، و توجه به علوم اجتماعی و رفتاری همچون مدیریت، سیاستگذاری، فلسفه، روانشناسی، روش آموزشی و …؛ هدفش محقق نخواهد شد. دانشگاه پنج دانشکده دارد؛ دانشگاه علوم اجتماعی، رفتاری و مدیریت ( BMS)، تکنولوژی مهندسی( CTW)، علوم کامپیوتر و ریاضی و مهندسی الکترونیک( EEMCS/EWI)، علم و تکنولوژی( TNW)، سامانه اطلاعات جغرافیایی و مطالعات زمین( ITC) و پنج مرکز تحقیقاتی؛ MESA+: موسسه نانوتکنولوژی، موسسه تکنولوژی بیودارو و داروی تکنیکی[۴]، موسسه تحقیقات ICT در کانتکست، موسسه مطالعات حکومتداری و نوآوری، موسسه علم اطلاعات جغرافیایی و مطالعات زمین و برنامهریزی برای مهندسی علممحور [۵]. دانشگاه توئنته، بهشدت بر فضای دانشگاهی[۶] خاصش تأکید دارد که به نظر میرسد به همان تلاش برای تبدیل به نمونهای از زندگی بر پایه تکنولوژی مدرن در تعامل با طبیعت بازمیگردد.
مردان بیادعا!
ما معمولاً ادعا زیاد داریم. ادعاهای بزرگ از زبان و رفتار مدیران کشور گرفته تا اساتید دانشگاه و مردم، دیده و شنیده میشود. معمولاً اساتید علوم انسانی بهواسطه کلی و بزرگ بودن، موضوعاتی که با آنها سروکار دارند، ادعاهای بزرگتری دارند. که مثلاً ما فلان مدل را داریم، یا بهمان نظریه را تولید کردهایم و امثال اینها. خب بهواسطه برخورداری از منابع دینی بینظیر و فرهنگی غنی، حرفهای بزرگ زدن تا حدودی هم مورد انتظار است؛ اما متأسفانه معمولاً ادعاست. در گروه فلسفه علم، تکنولوژی و جامعه دانشگاه توئنته، چند نفر از بهترین اساتید حوزه فلسفه تکنولوژی حال حاضر دنیا حاضرند؛ اما در قول و عمل این اساتید، حرفهای بزرگ یا گردنکشی و احساس حاکمیت بر دانشجو و مردم، بههیچوجه دیده نمیشود. فرصت مطالعاتی، اگر قرار باشد چند درس به من آموخته باشد، در کنار ترکیب ویژه دانشگاه که در بالا به آن اشاره کردم، روش علمی و منش اساتید، یکی دیگر از آنهاست. گروه فلسفه دانشگاه توئنته، جلسات متعددی داشت که دوتایش که من در آنها شرکت میکردم، نشاندهنده همین منش و روش بود. اولی جلسه گروه فلسفه که اساتید و دانشجویان دکتری، مینشستند و هر کس سه دقیقه از کارهای علمی و غیرعلمی، ماه قبلش میگفت و جای کسی در جلسه از پیش تعیینشده نبود که مثلاً آقای فربیک[۷] که آن زمان مدیر گروه بود، باید بالا بنشیند، یا دانشجو باید پایین بنشیند و این حرفها. و البته اساسیتر اینکه، دانشجوی دکتری آدم حساب شده بود ! و در جلسه ماهانه گروه، بازی داده میشد ! دومی ،جلسه همکاران فیلیپ بری بود که حول موضوع ارزشها و تکنولوژی کار میکردند. بری، استاد تمام بود و چند استادیار، دانشجوی دکتری و دانشجوی ارشد، عضو تیم تحقیقاتی او بهحساب میآمدند که همهشان بخشی از یک برنامه تحقیقاتی بزرگ را کامل میکردند. در جلسه مذکور، همه این همکاران، حتی دانشجوی ارشد هم حضور داشت. کارکرد جلسه، نظر دادن درباره هر متنی بود که یکی از اعضا از بری گرفته تا دانشجوی ارشد، قصد داشت بهعنوان مقاله، فصل کتاب یا… منتشر کند. همه باید متن را از قبل میخواندند. متن در جلسه بهطور صفحه به صفحه موردبررسی قرار میگرفت و همه نظرشان را میگفتند. صاحب متن، حتی اگر بری بود، نظرات را حتی اگر دانشجوی ارشد، بیان کرده بود، با دقت گوش میکرد و اگر بقیه تائید میکردند، متنش را اصلاح میکرد. اما ما همچنان درگیر مسائل بسیار زشت و زننده استاد و دانشجویی هستیم. مثلاً خودم در همین دوره، از یکی از اساتید داخلی برای پیشبرد مباحثم با بری درباره ارزش و تکنولوژی سؤالاتی را پرسیدم که استاد عزیز جواب نداد. بعدها به کسی فرموده بود که فلانی میخواهد با استاد خارجی مقاله بدهد و سؤالاتش را از من پرسیده ! یا خودشان به من فرمودند که تو اگر تاکسی داشته باشی و دوستت آن را امانت از تو بخواهد به او میدهی؟ با توجه به اینکه تاکسی وسیله کار و امرارمعاش تو است؟ و خود استاد عزیز اضافه کرد که دانش من هم مانند همان تاکسی است که منطقی نیست در اختیار تو قرار بدهم.( این جمله آخری نقل به مضمون است). که میتوان برای این بیان استاد عزیزم، ساعتها حرف زد و بیشتر از آن گریست؛ که اینجا نه جای بیشتر حرف زدن است و نه جای گریستن. بهراحتی میتوان فهمید که اشکال کار، بهخصوص در علوم انسانی در کجاست، که این اشکال با همایش و کنگره و سمینار و … حل نمیشود. استاد عزیزم به من فرمود که “آقای بری از خدایش هست که با من مقاله بدهد”؛ که گرچه اینطور نیست، اما اینطور هم نیست که اساتید ما به لحاظ علمی، خیلی چیزی از هلندیها کم داشته باشند، بلکه مشکل جایی دیگر است. فرصت به من فهماند که یکی از مسائل اساسی ما در علوم انسانی چیست و فکر میکنم که بعید بود این فهم را بدون این فرصت کسب میکردم.
گروه فلسفه علم، تکنولوژی و جامعه
گروه فلسفه، رویکردی کاملاً کاربردی دارد. این گروه قطعهای از جورچین دانشگاه است که در بالا به آن اشاره کردم. لذا هر سه گروه پژوهشی، یعنی اخلاق تکنولوژی، با مدیریت بری، فلسفه ارتباطات انسان- تکنولوژی با مدیریت فربیک و فلسفه علم در کاربرد با مدیریت خانم میک بون[۸]، سعی میکنند کاملاً کاربردی باشند و مسئلهای از مسائل جامعه انسانی را حل کنند. از دل این نگاه کاربردی است که جایی مانند آزمایشگاه طراحی[۹] شکل گرفته است. جایی که اساتید و دانشجویان مهندسی و علوم اجتماعی، در کنار هم، سعی میکنند که ابزارهای تکنیکی را با ملاحظات اجتماعی طراحی کنند. و این درس دیگری است که از فرصت آموختهام. ما سالهاست درگیر مباحث طولانی درباره امکان تولید علم دینی یا فناوری اسلامی و امثال اینها هستیم. با صرف هزینه و وقتی بسیار بالا. اما استاد و دانشجوی هلندی، با ذکر چند مثال، امکان جاگیری ارزش در تکنولوژی را اثبات کرده و مشغول کار شده است. ما کاربرد را فراموش کردهایم یا فکر میکنیم تا همه مسائل نظری، بهغایت، حل نشود، راهی برای کاربرد وجود ندارد، درحالیکه مهندس هلندی دارد بر اساس ارزشهای خودش ربات طراحی میکند.
درسهای دوره ارشد هم بهگونهای طرح میشود که وجهای کاربردی داشته باشد؛ فلسفه تکنولوژی، مطالعات علم و تکنولوژی، تئوریها و روشهای فلسفی، تکنولب( برای آشنایی دانشجویان با پیشرفتهای تکنولوژیک دانشگاه)، اخلاق تکنولوژی، فلسفه و تاریخ علم و تکنولوژی، انسانشناسی فلسفی و تکنولوژی، جامعه، سیاست و تکنولوژی ، تکنولوژی و نظم اجتماعی.
ارزشهای اسلامی و تکنولوژی
آقای بری بهشدت علاقهمند بود تا با نظام ارزشهای اسلامی آشنا شود. اتحادیه اروپا در سندی ارزشهای اساسی و زیرمجموعههایش را تعیین کرده و بری این سند را بهعنوان نمونه به من داد، تا چیز مشابهی به او ارائه کنم. اما متأسفانه ما نظام ارزشهای تدوینشده دقیقی نداریم! این درس دیگری بود که از فرصت آموختم بسیاری از چیزهایی که بالقوه از آنها برخورداریم، در مقام عمل وجود ندارند، زیرا درباره آنها کار نشده است. این واقعیت دیگری است که میتوان دربارهاش گریست. که جای آن اینجا نیست. من سعی کردم تا نظام اولیهای از ارزشهای اسلامی، بهطورکلی آماده و با آقای بری درباره آن بحث کنم. این کار را تا حدودی پیش بردیم. یکی از چالشهای اصلی ما در مباحث این بود که این ارزشها چگونه بر تکنولوژی تأثیر خواهند داشت. که برای حل این چالش، بحث ما بهسوی نیازهای انسان و تعریف زندگی خوب و رذایل و فضائل اخلاقی از دیدگاه اسلام رفت و مکتوباتی در این خصوص به آقای بری ارائه کرده و درباره آنها بحث کردیم.
جلسات متعددی با اساتید گروههای فلسفه و سیاستگذاری و مطالعات علم و فناوری داشتم. در اکثر جلسات، اساتید بهشدت علاقهمند به شناخت نظام ارزشهای اسلامی و تفاوت تکنولوژی در جامعه اسلامی و غرب بودند. همچنین برخی از ایشان بهدرستی تأکید داشتند که نخستین گام پس از فهم کلی ارزشها، تعریف آنها درزمینهٔ مشخص و تبدیل آنها به معیارهایی برای طراحی است.
خاتمه
هدف از طرح مباحث بالا، نه تعریف از غیر و نه تضعیف و تحقیر خودمان بود، بلکه تذکراتی برای حرکت با دقت و انرژی بیشتر بود. یکی دیگر از برداشتهای مهم من از فرصت این بود که انرژی، دغدغه و علاقهای که در بین ما هست، بههیچوجه “آنجا” یافت نمیشود. اشتباه نشود؛درباره هوش حرف نمیزنم، بلکه حرف از انگیزه و دغدغه است. ما داشتههای فوقالعادهای داریم که باید با فهم درست و روش درست، از آنها استفاده کنیم. متأسفانه به نظام آموزشی و تحقیقی موجود و روش استاد- دانشجویی، رایج، حداقل در حوزهای که ما بر آن تمرکز داریم، چندان امیدی نیست. لذا نباید وقت و انرژی را هدر داد، بلکه باید تلاش کرد با حرکتهایی متفاوت با نظامهای دانشگاهی موجود، کارها را پیش برد. به نظر من اندیشکده مهاجر یکی از این حرکتهاست و امیدوارم به بیماریهای آن نظام مریض دچار نشود.
[۱] Philip Brey
[۲] campus
[۳] High tech, human touch
[۴] INSTITUTE FOR BIOMEDICAL TECHNOLOGY AND TECHNICAL MEDICINE
[۵] PROGRAMME FOR SCIENCE BASED ENGINEERING
[۶] campus
[۷] Peter-poel verbeek
[۸] Mike boon
[۹] Design lab
- ۱ نظر
- ۲۲ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۱۱