مثل عسل

فکرهایی برای زندگی و مرگ شیرین

مثل عسل

فکرهایی برای زندگی و مرگ شیرین

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمل» ثبت شده است

موسیقی را بنوازید

محمد نمازی | شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ | ۰ نظر
هفته گذشته چهارمین همایش علوم انسانی اسلامی و سومین جایزه اهدای جایزه علوم انسانی اسلامی در قم برگزار شد.( این یادداشت یک هفته بعد از همایش، در کانال تلگرامی ام منتشر شده بود) این موضوع چند سالی است که به مساله اول برخی نهادهای فعال در حوزه علوم انسانی تبدیل شده و به نظر می رسد امکانات و هزینه های زیادی نیز برای پیشبرد آن صرف شده است. به نظر میرسد، خروجی این اقدامات با هزینه صرف شده تناسب ندارد. نظر بنده در این بحث نه فقط به عنوان یک مشاهده گر، بلکه نظر کسی است که دوره کارشناسی را مهندسی مکانیک خوانده, بعد با آرزوی ساخت پایه های علم دینی به رشته فلسفه علم رفته و ارشد و دکتری را در این شاخه علوم انسانی گذرانده و مدتی هم فضای یک دانشکده علوم انسانی در هلند را تجربه کرده است. البته  محدودیت اطلاعات, بر تحلیل و فهم درست یک موضوع اثر میگذارد که فهم و تحلیل بنده نیز ممکن است به دلیل کمبود اطلاعات از خروجی ها و دستاوردها غلط باشد.

🔴 یک. اینکه علوم انسانی با توجه به مبانی جهان شناختی انسانها می تواند متفاوت باشد, به نظر بنده, تقریبا واضح و روشن است. ممکن است عده ای با این ایده مخالفت کنند و در ردش مقاله ها بنویسند و سخنها ایراد کنند, و ممکن است طرفداران این ایده, با روشهای مختلف به منتقدان پاسخ دهند. این انتقاد و پاسخ دادن, میتواند تا ابد ادامه داشته باشد و احتمالا نه منتقد موضعش را تغییر میدهد و نه مدافع. اما سئوال اصلی اینجاست که فایده این بحثها چه خواهد بود؟! احتمالا مهمترین فایده چنین بحثی برای مدافعان, ترویج این رویکرد است که علمی غیر از علم موجود فعلی, امکان ظهور و بروز دارد. 

🔴 دو. فرض می کنیم که مرحله فعالیت علمی از مرحله فهم اینکه علمی غیر از علم موجود امکان ظهور دارد جدا باشد و الان به مرحله ای رسیده ایم که میتوان علمی داشت غیر از علم موجود. بر اساس نوع نگاه خودمان به خدا, جهان, انسان و زندگی. حال چه باید کرد؟ ممکن است گفته شود که تا بیشتر افراد جامعه علمی به این نتیجه نرسند که علم دیگری ممکن است و برای رسیدن به آن علم آستین بالا نزنند, کاری به انجام نمی رسد, لذا باید دوباره به مرحله اول برگشت و درباره امکان ظهور علمی دیگر سخن راند و مناظره کرد و جواب شنید, تا به مرحله ای رسید که همه یا بیشتر افراد جامعه علمی, علم دیگری را ممکن بدانند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. در برابر این ایده, دو سئوال مطرح می شود, اول. آیا چنین اجماعی به طور واقعی ممکن است؟ به نظر میرسد خیر, زیرا نمیتوان از یک جامعه علمی بزرگ با نظرات متفاوت و مختلف انتظار داشت که نظر واحدی درباره چنین موضوعی چالشی داشته باشند.دوم. آیا در تاریخ علم سابقه دارد که مثلا برای ایجاد یک سنت علمی خاص, جامعه ای بزرگ از محققان هم نظر شده و تصمیم گرفته باشند که فلان علم با بهمان ویژگی ها را ایجاد کنیم؟ آیا در تاریخ علم سابقه دارد که جمعی از محققان توافق کنند که در ابتدا فلسفه علم بنویسند، بعد منطق، بعد فلسفه، سپس فلسفه علوم خاص و بعد علوم؟ من پاسخ دقیق این سئوال دوم را نمیدانم اما اطلاعات محدودم درباره تاریخ علم می گوید, سنت های علمی با چنین تصمیم و اجماعی شکل نگرفته است. 

🔴 سه. توجه به موارد یک و دو، این را برایمان روشن می کند که اگر فرد یا جمعی واقعا معتقد باشد که بر اساس جهانبینیاش، میتواند علمی غیر از علم موجود داشته باشد، باید برای رسیدن به آن علم فعالیت علمی کند. شاید بتوان وضعیتمان درباره علوم انسانی اسلامی را با مثالی درباره موسیقی ایرانی روشن کنیم. فرض کنید که ما مدعی بودیم که موسیقی ویژهای بر مبنای روحیات، علایق و سلایقمان داریم و این موسیقی را در حال حاضر نداشتیم. دو راه برای جلو بردن این ایده پیش رویمان بود. نخست اینکه به طور مفصل و طولانی بحث کنیم که ما میتوانیم موسیقی خودمان را داشته باشیم و جمعی هم مخالفت میکردند و مدافعان جواب میدادند و این مباحث ادامه پیدا میکرد. و حالت دوم این بود که آلات موسیقی ویژه خودمون را میساختیم و آنها را مینواختیم و میگفتیم؛ این است موسیقی ما! گرچه هنر وعلم در عین شباهتها، تفاوتهای مهمی هم دارند، که البته این شباهتها و تفاوتها موضوع بحث ما نیست؛ طرفداران ایده علوم انسانی اسلامی باید موسیقیشان را بنوازند؛ تمام! 

🔴 چهار. آیا مدعیان علوم انسانی اسلامی علمِ دیگری را ایجاد کردهاند یا فقط درباره آن سخن گفتهاند؟ تا آنجایی که میدانم، بیشتر درباره یک علم دیگر سخن گفتهاند. روز پنجشنبه گذشته به طور اتفاقی اختتامیه چهارمین همایش علوم انسانی اسلامی را که به طور مستقیم از شبکه سه و شبکه قرآن سیما پخش میشد دیدم. دبیر همایش وقتی خواست از دستاوردهای همایش سخن بگوید، گفت خروجی همایش اول این تعداد و همایش دوم تعداد دیگری مقاله بوده که به کتاب تبدیل شده است. اما آیا اینها علوم انسانی اسلامی است؟ آیا نظریهای برای اداره بهتر زندگی اجتماعی ارائه شده است؟ آیا راهکاری برای مسائل اخلاقی یا اقتصادی ارائه شده است؟ به

نظر میرسد با تقریب خوبی میتوان گفت که پاسخ این سئوالات منفی است. حال اگر خواستهمان را کاهش دهیم و بپرسیم آیا مدعیان علوم انسانی اسلامی، برنامه یا راهی را برای رسیدن به آن علمِ دیگر ارائه دادهاند؛ بر اساس بررسی خروجیهای همین همایشها، به نظر میرسد باز هم جواب منفی است. یعنی اگر با همین فرمان پیش برویم، معلوم نیست که ده سال بعد هم خیلی اتفاق خاصی بیفتد.

🔴 پنج. حال این سئوال مطرح است که چرا آنها که علمِ دیگری بر مبنای جهانبینی و انسان شناسیمان را ممکن میدانند، آن علم را به ما نشان نمیدهند یا الاقل راهی قابل پیمودن برای رسیدن به آن را پیش پایمان قرار نمیدهند؟ احتمالا پاسخ یکی از اینهاست؛ الف. منافعشان در این نیست که از مرحله حرف زدن درباره آن علم دیگر، به مرحله فعالیت علمی وارد شوند؛ به همین دلیل است که همایش پشت همایش، مقاله پشت مقاله و برنامه تلویزیونی پشت برنامه تلویزونی، بدون خروجی مشخص و تاثیری خاص ادامه پیدا میکند. ب. کسانی که قرار است آن علم دیگر را به ما نشان بدهند با کسانی که درباره آن علم دیگر حرف میزنند، یکی نیستند. لذا جمعی باید بگویند علم دیگری هم هست، جمع دیگری، قانع شوند، ماده خام و ابزار بگیرند و بروند، آن علم دیگر را بسازند؛ که به نظر میرسد چنین نگاهی بر اساس تاریخ علم و واقعیات فعلی جامعه درست نباشد. عالم منتظر نمی ماند تا از کسی سفارش بگیرد. ج. کسانی که درباره علمِ دیگر حرف میزنند، به تنهایی نمیتوانند، این مسیر دشوار را بپیمایند و نیاز به همراهی دیگران دارند؛ سئوال اینجاست که آن دیگران همراه میشوند؟ یا در چه صورت همراه میشوند؛ آیا ادامه روند موجود، آن دیگران را همراه میکند؛ که باز هم جواب منفی به نظر میرسد. 

🔴 شش. ما در عرصه علوم انسانی به کسانی نیاز داریم که هوس دیده شدن و شنیده شدن نداشته باشند. کسانی که خودِ استاد شدن و حکمرانی بر شاگرد برایشان مهم نباشد، بلکه پیش بردن یک موضوع و دوا کردن درد جامعه برایشان مهم باشد. کسانی که از دوربین گریزان باشند، در عین اینکه مشغول کار به دردبخور هستند. تا روزی که چنین آدمهایی نداشته باشیم؛ درجا خواهیم زد.
  • محمد نمازی